نورانورا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

دختر ما نورا

خاطرات نورا درچند ماه

1391/12/19 14:55
نویسنده : زهرا
830 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانی اگه بگم خیلی وقتی که نیومدم تو وبلاگت و وبلاگت را کامل نکردن شاید ازم دلخور بشی ولی وقتی که بشنوی مامان زهرات یکم بی حوصله شده واسه نوشتن ویابه علت اینکه با شما مشغول وقت نمی کنه بیاد شاید بهم حق بدی . سعی می کنم خاطرات قبلت را هم مرو کنم به لطف و یاری خدا شما الان دیگه روی شیمکنت نمی افتی و غلات می زنی یه دفعه می بینی از این ور خونه که می زارمت اون ور خونه سر در می یاری . باهم دیگه تو تنهاییمون حال می کنیم . خدارو شکر بابا مصطفی بالاخره درسش تموم شده و سرکارش مربوط با رشته تحصیلیش . خیلی دختر خوبی هستی شبا خیلی راحت میب خوابیدی دخترم و تو طول روزم خوب می خوابیدی ولی بعد از واکسن چهار ماهگیت به بعد یکم تغییر خلق و خودادی بعذ از اون هم  به خاطر سفت شدن لثه هات و سوراخ شدن لثه هات  یکمی بداخلاق شدی الان هم که دارم این پست را برات میزارم  شبا تا صبح چند بار تو خواب بیدار میشی و یا بی قرار ی می کنیو نمی زالی مامان زهرا درست بخوابه .اشکال نداره عزیزم انقدر عاشقتم که این سختی ها رو تو این تنهایی و شعر غربت به جون میخرم. چون خیلی خیلی دوست میدارم .

نورا مامانی جدیدا یه صداهایی در میاری وخودت خوشت میاد از اون صدا واز ته حلقت داد میزنی یه وقتایی هم میزنی زیر آواز

الان که دارم برات این پست را برات میزارم تو داانگشت مامان زهرا را کردی تو دهنت و می کشی به لثه هات.

انقدر دوست دارم زودی بزرگ شی مامانی

نورا خیلی بامزه می ترسی یه دفعه یه صدای خیلی بلند که میاد دستات را میندازی رو زمین و قیافت خیلی بامزه می شه راستی دخترکنم نزدیک یه ذو هفته ای می شه که حریره بادوم و فرنی می خوری طعمشون را دوست داری

آخ که چقدر شیرین این احساس مادر چه صبروآرامشی خدا به آدم میده وقتی یاد دوران بارداریم می افتم و یاذ انتظار به دنیا اومدنمت خیلی برام لذت بخشه اون روزی که قرار بود برم دکتر وصدای قلبت را بشنوم واقعادوست داشتنی بود نمی دونی چقدر روز شماری می کردم تا روز دکترم برسه و بتونم صدای اون قلب کوچولوت  را بشنوم روزایی که می خواستم برم سونوگرافی و تو را ببینم که دیگه برام عروسی  بود بابایی خیلی کمکم بود و خیلی بهم آرامش میداد.تو به لطف خدا بهترین بابای دنیا را داری

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

رز
21 اسفند 91 0:23
سلام عزیزم میشه تجربیاتت از مکه رو رام بنویسی همون سوالایی که خودت داشتی رو من وقتی میرم دو ماهو سه روزمه که باردارم در مورد واکسن در مورد تجربیاتت در مورد نامه ی دکتر د رمورد.. تو رو خدا زود بهم جوا بده الهی خیر ببنینی خلییل استرس دارم